دکتر نادر میرسعیدی، دانشجویی که شبیه استادش نبود !

ساخت وبلاگ
داستانی جالب از دوران دانشجویی دکتر نادر میرسعیدی

علی اکبرپور

شنیده ام، هنگامی که دکتر نادر میرسعیدی در مقطع کارشناسی ارشد تاریخ، در دانشگاه تهران به تحصیل می پرداختند، روزی یکی از اساتید خود، به نام استاد دانش پژوه را می بینند و از ایشان در مورد نمره خود، سوال میکنند، اما استاد دانش پژوه با بی اعتنایی و تکبر ، از کنار آقای میرسعیدی عبور میکنند. این رفتار استاد با دانشجوی مستعد، با سواد و نکته بین و دقیقی همچون آقای میرسعیدی، باعث می شود تا ایشان شعری در دو صفحه در مورد استاد خود، بسرایند و رفتار نادرخور استاد را گوشزد و به او یادآوری کنند که نه تنها یک داشنجوی معمولی نیستند و به شاعری نیز اشراف کامل دارند، بلکه در تاریخ، گوی سبقت را از بزرگان ایران شناسی، ربوده اند!

به حق کارنامه ی علمی دوران پسین دکتر نادر میرسعیدی، علاوه بر اثبات ادعای ایشان، توانایی و تبحرشان را در زمینه ادبیات و شعر و ترجمه و تالیف آثاری که تعداد آنان بیش از 40 کتاب می باشد، تایید کرده است.

شاید همین موضوع باعث شده بود تا دکتر میرسعیدی با فروتنی همیشگی خود، در خارج از ساعات کلاس، به حرفهای دانشجویان گوش جان می داد و با آرامی و متانت، آن ها را راهنمایی می کرد، ویژگی ای که بارزه برجسته استاد به شمار میامد و تمامی دانشجویان و اساتید، به این مهم معترف هستند.

آری استاد ما، شبیه استاد خود نبود، و این نکته بود که او را از اساتید پیشین خود متمایز می کرد

《افتادگی، فروتنی و بزرگ منشی》

شعر دکتر نادر میرسعیدی برای استاد دانش پژوه:

نمایم چو از سوی کاهی به کوه
سلامی به استاد دانش پژوه !
کنون قصد دارم که بعد از ثنا
بگیرم کمی بنده وقت شما
اگر یاد دارید روزی شما
گذشتید بر بنده در سرسرا
چو دیدم شما را به صد احترام
به دنبال تکریم و عرض سلام
تقاضا نمودم محبت کنید
و تکلیف این بنده رویت کنید
ولیکن شما خواهش بنده را
اجابت نکردید بی اعتنا
چو بودید مغرور و بی حوصله
از اینگونه رفتار کردم گله
در اینوقت بر بنده کردی غضب
برآوردی از خشم، کف بر دو لب
زدی با تغیر، سر بنده، داد
ز دادت، کریدور، به لرزش فتاد
گمان کرده ای هر که شاگردت است
بود عاری از دانش و خام دست
تصور نمودی که بی مایه ام
ندانسته ای قدرت و پایه ام
ز تاریخ، آگاهم از شعر هم
نباید بگیری مرا دست کم
کریستن سن و ماله و گیرشمن
چنان کودکانند در پیش من
بود نولدکه، پیش من گیج و گول
پلوتارک را هم ندارم قبول
به چشم حقارت ، کسان را مبین
غرور و تفرعن، مدار اینچنین
تفرعن بود خوی زشت بشر
ز دانا تواضع، پسندیده تر
ثمر بر شجر چون فزونتر شود
سر شاخه هایش نگون تر شود
به امید توفیقتان از خدا
خداحافظی میکنم با شما

این تصویر دستنوشته ی خود استاد می باشد، که همسر محترم ایشان در اختیار بنده قرا دادند.

علی اکبرپور ali akbarpour


برچسب‌ها: دکتر نادر میرسعیدی, نخستین فارغ التحصیل دکتری تاریخ ایران باستان, علی اکبرپور ایران بومیش - جستجو در تاریخ...
ما را در سایت ایران بومیش - جستجو در تاریخ دنبال می کنید

برچسب : میرسعیدی,دانشجویی, نویسنده : aliakbarpouro بازدید : 312 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:24